یک تکه تیره گی وسیاهیست زنده گی
بسیاز خسته کن شده راهیست زنده گی
یکسو فرار سوی دیگر ترس بی کسی
ایستاده میان دوراهیست زنده گی
فصل تکیدن پر طاووس عاشق است
یا تشنه گی کفر چاهیست زنده گی
کی نوبت شفاعت ما میرسد خدا!
برما جهنم است کفر چاهیست زنده گی
آخر بگو از کی گدایی نموده ای ؟
بر تو که شان و شوکت است زنده گی
آیا تو از تبار بهشتی که این چنین
هر لحظه ات هر آنچه بخواهییست زنده گی